بانوی اردیبهشت

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

روز تولد من در شناسنامه ام این جوری نوشته شده یک اردیبهشت ......نقطه چین سالش رو خودم هم وحشت دارم بنویسم بسکه خودم را جا گذاشته ام در گذشته و روزگار انگار بازی خنده دارو و درعین حال ترسناکی را مدتها است با من شروع کرده است هرچه من آرام راه میروم او می دود ومن نفس کم می آورمخواهرم می گوید :تواردیبهشتی نیستی یا خردادی هستی یا تیر ماهیو دلیلش برای این حرف شبی گرم وتب آلود بود که مادر با شکم بزرگش دست به پهلو در حالی که از درد لبش را می گزیده همچنان به فتق ورتق امور هشت بچه اش رسیدگی می کرده استو لابد ضرورت وفرصتی نمی دیده برای تولد نهمین فرزندش که دختری سبزه و چشم سیاه بود ....حتا ناله کند و خواهرم هنوز صدای اولین گریه من وقتی همه روی پشت بام خواب بوده اند را بیاد دارد وهرم گرما یش رااما من اردیبهشتی هستم وگوشم بدهکار این حرفا نیست من اردیبهشتی هستم برای هجای خوش آهنگ بهشتی اش وخنکای لطیف وسبک وحریری اشمن از اسم این ماه واز طنین موسیقیایی اش که انگار تکرارش نامش با بوی عطر بهار نارنج آمیخته شده استمن از بلاتکلیفی این ماه بین خنکی و گرمای ملیح ش و باران های بی موقع و از قژقژ پنکه اش یقین دارم که بانویی اردیبهشتی هستم من اگر صدبار دیگر هم بدنیا بیایم اردیبهشت می آیمدر فال تقویمی که سارا برایم فرستاده مقررشده استزن اردیبهشتی اگر مادر بود سختگیراست اگر همسر بود همسری فداکاراست و یادشان رفته که زن اردیبهشتی مجردچه خصائصی دارداما من این خصلت ها را اضافه میکنم من مطمئنم اردیبهشتی ها بطرز عجیبی از جنگ متنفر هستند و عاشق صلح و دوستی هستند وبه خاطر همین است که فیلم پیانیست پولانسکی فیلم غلاف تمام فلزی وراه های افتخار کوبریک را وهمه ی سینماوادبیاتی که در نکوهش جنگ هست را همیشه ستایش کرد بانوی اردیبهشت...ادامه مطلب
ما را در سایت بانوی اردیبهشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gitiiia بازدید : 0 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 12:46

می نشینیم پشت میز گرد کنار پنجره برخلاف همیشه اینجا امروز خلوت استبستنی سفارش نمی دهداو قهوه من کاپوچینومیگم :تو که اهل قهوه نبودیمیخنده بلند وکشداروعصبیمیگه :امروز از قهوه "تلخ یش "را میخامباید با احوالاتم ست بشه .خسته سخستگی یش پشت آرایش غلیظ ش پنهان نشدهمنتظرم حرف بزند .حرف زدن از قوی ترین قرص های آرامش بخشاز غلیظترین آرایشاز تلخ ترین قهوه برایش ضروری تر استمی گوید: از دست "دوست دارم هایش" خسته شده ام"دوست دارم هایی" که مطمئنم حسی پشت آن نیستمثل حباب تو خالینرسیده به سقف ترکیدهمی خندم ودلداریش میدهمومی گویم بهر حال او عاشق ت استو فکرمی میکنم به این که" این یک عشق کسالت بار است "کجا شنیده ام بانوی اردیبهشت...ادامه مطلب
ما را در سایت بانوی اردیبهشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gitiiia بازدید : 7 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:48

دلنوشته ۸۱ خواهرم هر روز به بازار میرود  خواهرم هر روزبه بازار می رود و کیلو کیلو انگور سیاه میخرد وبه خانه می آورد در سینک می ریزد وخوب که شست در سبد میریزد   می آورد جلو من میگذارد میگوید بخور من انگور سیاه دوست ندارم ولی تا دلتان بخواهد عاشق انگور ریش بابا هستم . خواهرم هرروز انگورسیاه میخرد . در حالی که توی یخچال هنوز یه عالمه انگور از قبل مانده داریم خواهرم ازین پیام های واتساپی شنیده یا خوانده انگور سیاه غم را از بین می برد .... خواهرم قسم میخورد که حالش را همین انگور سیاه خوب کرده است  وحال وهوای دلش عوض شده است    نرگس یک دانه انگور در دهانش می چلا بانوی اردیبهشت...ادامه مطلب
ما را در سایت بانوی اردیبهشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gitiiia بازدید : 12 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 21:48